هوش مصنوعی: این شعر یک مرثیه غم‌انگیز است که در آن شاعر به گل پژمرده‌ای (نمادین) خطاب می‌کند و از رنج‌ها و مصائب آن می‌گوید. شعر بیانگر درد و اندوه عمیق از دست دادن عزیزی است که همراه و مونس شاعر بوده و اکنون به دلیل ظلم و ستم دشمنان از بین رفته است. شاعر از بی‌پناهی و بی‌کسی این عزیز و نیز از بی‌عدالتی و قساوت دشمنان شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عمیق عاطفی مانند مرگ، غم و اندوه، و ظلم است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال سنگین باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و شناختی دارد.

شمارهٔ ۱۰۴ - آتش غم

چه شد که ای گل من! این چنین تو پژمردی
چراغ محفل من از چه زود افسردی

مگر به خواب چه دیدی که لب فرو بستی
دل شکسته ما را دوباره بشکستی

شوم فدای تو ای نوگل گلستانم!
چرا خموش شدی بلبل خوش الحانم؟

تو از برادر من، یادگار من بودی
انیس و مونس شب های تار من بودی

به راه شام، که بودی ز جان همآوردم
ز سوزن مژه خارت ز پا درآوردم

میان را چو بسیار صدمه ها دیدم
تو ز شام، ز کرب و بلا رسانیدم

پرید از قفس تن، کبوتر جانت
الهی آنکه شود عمه ات به قربانت

به حیرتم که چرا عمه ات نمی میرد؟
اجل کجاست چرا جان من نمی گیرد؟

چه صدمه ها که ز کفار دیدی ای دختر!
به روی خار پیاده دویدی ای دختر!

کسی نگفت که این طفل، بی مددکار است
کسی نگفت پدر کشته و عزادار است

رخت ز ضربت سیلی خصم، گشت کبود
مگر که جرم تو ای نازدانه طفل چه بود

تو پاره جگر و نور و دیده ام بودی
گل ریاض دل غم رسیده ام بودی

گمان نداشتم ای دختر برادر من!
که می روی تو بهنگام طفلی از بر من

ز رفتنت نه همین جان ناتوان سوخت
که آتش غم تو در دلم شرر افروخت

سکینه خواهرت از درد هجر، گریان است
ببین ز مرگ تو چون موی خود پریشان است

کنون کفن، از برای تو از کجا آرم
که در خرابه، تنت را به خاک بسپارم

دریغ و درد که کامی ندیدی از دنیا
چو مرغ دام گسسته، پریدی از دنیا

کلام «ترکی» از این رهگذر اثر دارد
که از مصائب زینب دلش خبر دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵ - شبستان عمر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.