هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از هجران و جدایی از پدر (احتمالاً امام حسین) است. شاعر از تنهایی، بی‌قراری و بی‌تابی خود در غیاب پدر می‌گوید و دنیا را بی‌وفا و بی‌ثبات توصیف می‌کند. او آرزوی دیدار پدر را دارد و از درد فراق می‌نالد. همچنین، اشاره‌ای به کربلا و عشق به اهل بیت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عرفانی و مذهبی عمیق است و درک کامل آن نیاز به شناخت از مفاهیم دینی و تاریخی مانند کربلا و اهل بیت دارد. همچنین، بیان احساسات شدید مانند درد فراق و تنهایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۰۵ - شبستان عمر

« پدر درد هجرت دوایی ندارد
غریب وطن، آشنایی ندارد»

پدر تا تو رفتی ز شهر مدینه
دلم بی حضورت صفایی ندارد

چگویم پدر جان که بی شمع رویت
شبستان عمرم ضیایی ندارد

تو در کربلایی و مرغ خیالم
به جز سوی تو میل جایی ندارد

در اینجا مرضیت چه سازد به بستر
که جز غم،دوا و غذایی ندارد

غریب است آنکس که در خانهٔ خود
به سر سایهٔ آشنایی ندارد

دلم خون شده در بیابان هجرت
به جز وصل تو رهنمایی ندارد

من از درد هجرتو مشکل برم جان
که دردم رموز شفایی ندارد

چسان زندگانی کنم بی سکینه
که یکدست، هرگز صدایی ندارد

همی ترسم از آرزویش بمیرم
که این دار فانی، بقایی ندارد

بگو با علی اکبر مه لقایت
که درد جدایی، دوایی ندارد

شود روزی آیا که بینم جمالت
که دنیا بقا و وفایی ندارد

بیاد تو و نینوای تو صغرا
چو نی، جز نوایت، نوایی ندارد

پدر ای که سر منزل کوی عشق ات!
طریقی بود که انتهایی ندارد

به دربانی ات«ترکی» امید دارد
دریغا که برگ و نوایی ندارد

ندارد به دل آرزویی به دنیا
که او جز غم کربلایی ندارد

در این غم به وی کار گردیده مشکل
به غیر از تو مشکل گشایی ندارد

به دربانی خود کنی گر قبولش
به قصر جنان اعتنایی ندارد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴ - آتش غم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶ - ارض کربلا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.