هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق پرخطر و دردناک خود سخن میگوید. او بیان میکند که هیچکس بدون خطر به منزل نرسیده و عمرش در آرزوی وصال معشوق سپری شده است. با وجود از دست دادن بسیاری چیزها، تنها خیال معشوق از نظرش نرفته است. غم و حسرت عشق باعث شده اشکهایش همیشه جاری باشد. حتی دلش نیز از او رفته، اما همچنان به معشوق وفادار مانده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و زبان شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵ - آرزوی وصل
راهی ست پر خطر ره عشق تو ای نگار!
کس بی خطر، به منزل از این رهگذر نرفت
در آرزوی وصل تو روزم به شب رسید
عمرم سر آمد و شب هجرت به سر نرفت
رفت آن چه بود در نظرم جلوه گر ولی
غیر از خیال روی توام کز نظر نرفت
از حسرت لطافت یاقوت لعل تو
یک شب سحر نشد که زچشمم گهر نرفت
پیک نظر به دیدن چشم تو شد روان
تا حد خط و خال تو نزدیکتر نرفت
هر چند گفتمش قدمی پیشتر گذار
از ترس تیر غمزهٔ تو پیشتر نرفت
دل از برم برفت، ولی را ضیم از او
کز چنین طرهٔ تو به جایی دگر نرفت
کس بی خطر، به منزل از این رهگذر نرفت
در آرزوی وصل تو روزم به شب رسید
عمرم سر آمد و شب هجرت به سر نرفت
رفت آن چه بود در نظرم جلوه گر ولی
غیر از خیال روی توام کز نظر نرفت
از حسرت لطافت یاقوت لعل تو
یک شب سحر نشد که زچشمم گهر نرفت
پیک نظر به دیدن چشم تو شد روان
تا حد خط و خال تو نزدیکتر نرفت
هر چند گفتمش قدمی پیشتر گذار
از ترس تیر غمزهٔ تو پیشتر نرفت
دل از برم برفت، ولی را ضیم از او
کز چنین طرهٔ تو به جایی دگر نرفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴ - فضل خداوندی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶ - شراب جهل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.