هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق عمیق و وفاداری خود به معشوق سخن می‌گوید. او توصیف می‌کند که چگونه زیبایی معشوق باعث شده تا ماه و خورشید در نظرش کمرنگ شوند، و چگونه عشق او را مانند سپند بر آتش نشانده است. شاعر از ملامت‌های دیگران به خاطر این عشق شکایت دارد، اما همچنان بر مهر و وفایش پایدار است. او ادعا می‌کند که حتی پیش از آنکه دیگران از عشق سخن بگویند، او پاسدار عشق معشوق بوده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استعاره‌های شعری است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین ممکن است برخی از استعاره‌ها مانند 'سپند بر سر آتش' برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۲ - تاب عشق

افتاده است از نظرم ماه و آفتاب
تا چشم بر جمال تو مه رو گشوده ام

رخسار آتشین تو تا دیده ام به چشم
همچون سپند بر سر آتش غنوده ام

تب خال تب عشق تو مانده است بر لبم
زان دم که بر لب تو لب خویش سوده ام

در عشق تو چه اشتر نقاره خانه ام
از بس زعمر و زید، ملامت شنوده ام

مشکل که آب ما و تو یک جو رود بتا!
من بخت خویش راهمه وقت آزموده ام

هر چند تو به جور و جفایم فزوده ای
من همچنان به مهر و وفایت فزوده ام

زان پیش کاشقان تو از عهشق دم زنند
من پاسبان در گه عشق تو بوده ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - بادهٔ ناب
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - تیر شباب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.