شمارهٔ ۲۹
ز چشم ساقی و تاب شراب و بانگ رباب
به روز و شب همه افتاده ایم مست و خراب
رفیق صادق و یار موافق ار نبود
رفیق رطل شرابست و یار غار کباب
اگر رقیب گریزد ز کلک ما چه عجب
پرد چگونه عزازیل پیش تیر شهاب
سراب، آب نماید ز دور، و میدانیم
که از سراب نشد هیچ تشنه ای سیراب
ز ضعف پیری و جهل جهول و شدت فقر
دگر، نه حال سؤال است و نی مجال جواب
کنون که روز حساب است و حشر و نشر امم
نمیروند چرا مرد و زن به راه حساب
متاز، توسن ناز ای سوار گرم عنان
که در گذشت تو را خون عاشقان زرکاب
مشو به سنگدلی غره و به خویش مبال
که هست شیشه مر از هوا به شکل حباب
به کنج عزلت و گنج قناعتم خورسند
به پیری است مرا، کر و فر عهد شباب
حجاب وهم برانداز از میان «حاجب »
که وهم عقل جهان را بود بزرگ حجاب
به روز و شب همه افتاده ایم مست و خراب
رفیق صادق و یار موافق ار نبود
رفیق رطل شرابست و یار غار کباب
اگر رقیب گریزد ز کلک ما چه عجب
پرد چگونه عزازیل پیش تیر شهاب
سراب، آب نماید ز دور، و میدانیم
که از سراب نشد هیچ تشنه ای سیراب
ز ضعف پیری و جهل جهول و شدت فقر
دگر، نه حال سؤال است و نی مجال جواب
کنون که روز حساب است و حشر و نشر امم
نمیروند چرا مرد و زن به راه حساب
متاز، توسن ناز ای سوار گرم عنان
که در گذشت تو را خون عاشقان زرکاب
مشو به سنگدلی غره و به خویش مبال
که هست شیشه مر از هوا به شکل حباب
به کنج عزلت و گنج قناعتم خورسند
به پیری است مرا، کر و فر عهد شباب
حجاب وهم برانداز از میان «حاجب »
که وهم عقل جهان را بود بزرگ حجاب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.