۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹

یار آنقدر، به حسن بنازید و ناز کرد
کش روزگار هستی خود را نیاز کرد

با حقه بازیش فلک حقه باز باخت
باید قمار با فلک حقه باز کرد

زاهد ز کعبه رخت به دیر مغان کشید
تبدیل بر حقیقت مطلق مجاز کرد

گر مسجد است میکده و قبله خم می
باید به هفت وقت به مستی نماز کرد

زاهد بیا، به مسجد و میخوارگان ببین
کاین خانه را خدا ز، ریا بی نیاز کرد

تا این سرای را، در رحمت نمود باز
درهای کذب و نکبت و زحمت فراز کرد

دانست عشق من ذهب خالصم به عهد
چون کوره گشت بوته خود شکل گاز کرد

کوتاه پای ظلم و دراز است دست عدل
باید نشست راحت و پائی دراز کرد

دهر مشعبد فلک حقه باز، را
حق دست بست و بسته ارباب راز کرد

جز آرزو، چه صرفه و سود، از جهان برد
آن کس که عمر صرف طمع وقت آز کرد

«حاجب » بگوی مردم آزاده را خدای
ممتاز کرد و قابل هر امتیاز کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.