شمارهٔ ۸۲
آنکه در نثر، به دعوی ید بیضا میکرد
کاش بر صفحه نظم تو تماشا میکرد
نظم و نثر تو یقین آب حیات ابد است
که سکندر، دمی از خضر تمنا میکرد
طوطی از خامه تو شکر انشا میخورد
بلبل از نامه تو خواهش املا میکرد
در پی رسم تقاضات علی الرسم لبم
بعد مدح از دهنت بوسه تقاضا میکرد
شاه از پیل پیاده کند، از اسب وزیر
آنکه عالم همه مات رخ زیبا میکرد
فیض روحالقدس اندر قلم قدرت اوست
زان که گاه سخن اعجاز مسیحا میکرد
دل صدفوار، پر از معنی گوهر، بد از آن
سینه صافی ما صنعت دریا میکرد
سوختم از شرر آتش غیرت «حاجب»
مدعی گر هوس سوختن ما میکرد
کاش بر صفحه نظم تو تماشا میکرد
نظم و نثر تو یقین آب حیات ابد است
که سکندر، دمی از خضر تمنا میکرد
طوطی از خامه تو شکر انشا میخورد
بلبل از نامه تو خواهش املا میکرد
در پی رسم تقاضات علی الرسم لبم
بعد مدح از دهنت بوسه تقاضا میکرد
شاه از پیل پیاده کند، از اسب وزیر
آنکه عالم همه مات رخ زیبا میکرد
فیض روحالقدس اندر قلم قدرت اوست
زان که گاه سخن اعجاز مسیحا میکرد
دل صدفوار، پر از معنی گوهر، بد از آن
سینه صافی ما صنعت دریا میکرد
سوختم از شرر آتش غیرت «حاجب»
مدعی گر هوس سوختن ما میکرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.