هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حاجب، به زیبایی‌های معشوق و تأثیرات عمیق عشق بر جهان و جان شاعر می‌پردازد. در آن از تشبیهات زیبایی مانند زلف سیاه، خورشید، سرو و گل استفاده شده است. همچنین، مفاهیمی مانند فنا و بقا در عشق، پریشانی و ویرانی ناشی از عشق، و ظهور حیات از تاریکی مطرح شده‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و نیاز به درک ادبی برای تفسیر کامل شعر، آن را برای مخاطبان جوان و بزرگسال مناسب می‌سازد.

شمارهٔ ۹۴

تا ماه مرا بررخ زلف سیه افشان شد
در ظلمت شب خورشید پیدا شد و پنهان شد

تا زلف مسلسل را در جمع پریشان کرد
صد طایفه بر هم خورد صد جمع پریشان شد

آباد نخواهد شد عالم ز کسی کز او
صد طایفه بر هم ریخت صد ناحیه ویران شد

از سایه زلفش خط برگرد لبش سرزد
چون خضر که از ظلمت در چشمه حیوان شد

جانبازی هر نادان مقبول نخواهد ماند
اینجاست که هر دانا در بند سروجان شد

کی همچو قدت سروی در باغ وجود آمد
کی همچو رخت یک گل زینت گربستان شد

«حاجب » به فنا فاالله شد عین بقا بالله
هم مظهر و هم مظهر از حضرت جانان شد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.