۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵

خورشید معرفت زد سر بر ز مشرق دل
تا کی به خواب نازی یا ایهاالمزمل

ای عشق این چه سوداست کز یک کرشمه تو
در زیر تیغ بوسد مقتول دست قاتل

در مکتب حقیقت داند ادیب عشقش
جاهل اگر نخواند سرمشق پیر کامل

کشتی تن شکستیم از ناخدا برستیم
ما غرق بحر عشقیم ای خفتگان ساحل

از قید و بند ما را ای مدعی مترسان
پیریم در محافل شیریم در سلاسل

خورشید و ماه با هم تابند این عجب نیست
گویا نهاده جانان آئینه در مقابل

هر کس بدین نمط گفت شعر ملیح و دلکش
از «حاجبش » بگوئید لله در قائل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.