۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱

ای حسن تو از چهره خوبان همه پیدا
از چهره خوبان همه حسن تو هویدا

مجنون صفاتیم در این دشت که داریم
چون لاله بدل داغ ز عشق رخ لیلا

مائیم که بر حسن ازل بوده و هستیم
از دیده وامق نگران بر رخ عذرا

از سامریان سحر شود جمله فراموش
آندم که نمائیم ز معجز ید بیضا

تاکی سخن از جام جم و خم فلاطون
لب بر لب ساغر نه و کف بر کف مینا

مستان ترا هیچ صدائی نکشد دل
جز غلغله چنگ دراین گنبد مینا

جز نور علی کیست که بر خلق نماید
خورشید جمال تو زهر ذره هویدا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.