هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از عشق الهی و وحدت وجود سخن میگوید. شاعر از تجربههای عرفانی خود میگوید که در آن عشق به معشوق (خدا) تمام وجودش را فرا گرفته و هستی او به حجابی برای دیدن حقیقت تبدیل شده است. او همچنین به رابطهی عمیق بین عاشق و معشوق اشاره میکند و از نگاه زاهدانه به عشق انتقاد میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به پیشزمینهی فکری و فرهنگی دارد.
شمارهٔ ۶۱
در مصطب تجرید مرا تا که مقامست
از جام توام باده توحید به کامست
تنها نه همین دوش بدوش غم عشقم
کف بر کف مینا و لبم بر لب جام است
این هستی تو گشته حجاب تو و گر نه
خورشید رخ دوست عیان از ره بامست
از بسی بهم آمیخته ما را دل و دلدار
دل را نتوان گفت که دلدار کدامست
دل بد مکن ار زاهد خود بین سخنی گفت
در مذهب عشاق کجا باده حرامست
ننگی نبود گر شدم از عشق تو گمنام
گمنام ره عشق ترا ننگ ز نامست
تنها نه همین ساخت منور دل جانان
چون نور علی شعشعه مهر تو عامست
از جام توام باده توحید به کامست
تنها نه همین دوش بدوش غم عشقم
کف بر کف مینا و لبم بر لب جام است
این هستی تو گشته حجاب تو و گر نه
خورشید رخ دوست عیان از ره بامست
از بسی بهم آمیخته ما را دل و دلدار
دل را نتوان گفت که دلدار کدامست
دل بد مکن ار زاهد خود بین سخنی گفت
در مذهب عشاق کجا باده حرامست
ننگی نبود گر شدم از عشق تو گمنام
گمنام ره عشق ترا ننگ ز نامست
تنها نه همین ساخت منور دل جانان
چون نور علی شعشعه مهر تو عامست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.