۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶

ما را که بجز بر رخ خوبت نظری نیست
جز خاک کف پای تو کحل البصری نیست

شاها ز عطای تو کجا چشم بپوشم
هر چند ترا بر دل مسکین نظری نیست

چون مرغ دل از گوشه بام تو نخیرد
کز سنگ رقیبان دگرش بال و پری نیست

دل را که بخوان غم عشقت شده مهمان
جز مائده درد بجان ما حضری نیست

نخلی است محبت که زهر دل که بروید
جز محنت و اندوه غمش باروری نیست

زاهد ز چه تکذیب کنی باده کشان را
هیچت مگر از مخبر صادق خبری نیست

از دیده معنی نظری کن که به بینی
جز نور علی در دو جهان جلوه گری نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.