۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۴

ساقس بقدح چه میکنی راح
لعل تو بس است راح اقداح

این راح که از لب تو نوشیم
گنجینه روح راست مفتاح

مائیم که بهر گوهر وصل
گردیده ببحر عشق سیاح

برخاستم از بساط اجسام
بنشسته ببارگاه ارواح

ز اقلیم صور شده مسافر
در کلک معانی ایم سیاح

بردیم برون ز بحر کشتی
بی منت ناخدا و ملاح

ما را بزجاجه دل و جان
خود نور علی بس است مصباح
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.