هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و جفای معشوق سخن می‌گوید. شاعر از درد عشق، آتش دل و رنج‌های ناشی از جفا می‌نالد و با تصاویری مانند جام شراب، آتش عشق و تیغ جفا، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیم صوفیانه مانند خرابی دل و عشق الهی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و صوفیانه است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌ها نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۱۳۱

دل که از لعل لبش جام شرابی دارد
زآتش عشق رخش جان کبابی دارد

بس بخون دلم آغشته سرانگشت جفا
خوش نگارین بکف دست خضابی دارد

زیر تیغش ز چه رو رقص کنان سرننهم
آنکه در کشتن من وجد و شتابی دارد

عاشقانه چه کنم گر نکشم بار عتاب
زانجفا پیشه که هر لحظه عتابی دارد

آنچه در چاه زنخدان تو پابست بود
هر دم از زلف تو در دست طنابی دارد

جز بمعموره عشق تو ندارد وطنی
دل که از گنج غمت کنج خرابی دارد

همچو نور علیش مسند جم جای بود
هرکه امروز بکف جام شرابی دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.