هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و مستی ناشی از بادهگساری سخن میگوید. او از حالتی روحانی و فرامادی صحبت میکند که در آن همه آرزوهایش محقق شده و به وحدت وجود پی میبرد. در پایان، از مستی و بیخودی خود سخن میگوید.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی پیچیده و اشاره به مصرف شراب است که برای درک و تحلیل مناسب، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه کافی دارد.
شمارهٔ ۱۴۰
دوشم از مهر آمد اندر بر
دلبر دل گشا و جان پرور
ساقی حسن بزم آرایش
باده جلوه ریخت در ساغر
بیکی جرعه ام در این عالم
برد یکسر به عالم دیگر
وه چه عالم که هر چه دل میخواست
آمدش جزء و کل همه بنظر
آتش نیستی زبانه کشید
سوخت خاشاک هستیم یکسر
چون بخود باز آمدم دیدم
جز یکی نیست مظهر مظهر
بسکه مست ویم چه نور علی
سرندانم زپا و پا از سر
دلبر دل گشا و جان پرور
ساقی حسن بزم آرایش
باده جلوه ریخت در ساغر
بیکی جرعه ام در این عالم
برد یکسر به عالم دیگر
وه چه عالم که هر چه دل میخواست
آمدش جزء و کل همه بنظر
آتش نیستی زبانه کشید
سوخت خاشاک هستیم یکسر
چون بخود باز آمدم دیدم
جز یکی نیست مظهر مظهر
بسکه مست ویم چه نور علی
سرندانم زپا و پا از سر
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.