هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از زبان شاعری است که خود را در همه چیز حاضر و ناظر می‌داند، از موج و دریا تا عشق و وصال. او خود را گوهر بی‌پایان، نور و آتش، بهشت و دوزخ، و حتی جانِ جانان می‌خواند. شاعر با بی‌سر و سامانی در عشق، خود را سرور عاشقان و فیض‌بخش رندان می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.

شمارهٔ ۱۹۹

موج و بحر و کشتی و طوفان منم
گوهر دریای بی پایان منم

تا گشایم دیده بر دیدار خویش
جلوه گر در چشم این و آن منم

در تن جانان منم ای جان عزیز
تن چه و جان چه که جان جان منم

عاشقان را روز و شب در وصل و هجر
نور و نار و جنت و نیران منم

صاحب الامر دیار جان و دل
فاش گویم اندر این دوران منم

تا بعشقش بیسر و سامان شدم
عاشقان را خوش سرو سامان منم

دمبدم رندانه چون نور علی
فیض بخش جمله رندان منم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.