هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و ستایش معشوقی الهی است که نور تجلی‌اش دل شاعر را روشن کرده است. شاعر از زیبایی و جلال معشوق سخن می‌گوید و او را با عناصری مانند گل، سرو، خورشید و کعبه مقایسه می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به مقام والای معشوق در نزد فرشتگان و عرش اعظم دارد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد.

شمارهٔ ۲۲۵

روی بهر چه هر دم سوی گلشن
بیا گلهای اشگم بین بدامن

دلم کائینه نور تجلی است
مدام از عکس رویت هست روشن

ز سروت کی کند دل قمری جان
که طوق بندگی دارد بگردن

چه حد خورشید تابان را که آید
بطرف کعبه کویت ز روزن

تو آنشاهی که جبریل امین را
در خلوت سرایت گشته مأمن

نبودش آن تزین عرش اعظم
ز نعلینت نمیشد گر مزین

بجز نور رخت در کعبه و دیر
نجوید دیده شیخ و برهمن

تو جان عالمی عالم تن تو
کجا بیجان حیاتی هست بر تن

فلک گر باردم از کین بسر تیغ
بود مهر توام در بر چو جوشن

ز گفتارت که برهانیست قاطع
حدیث کاف و نون گشته مبرهن

ز رخسارت که مرآت الهیست
شده نور علی ما را مبین
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.