۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۶

ای کار گه نقش خیالت بصر من
گلچین گلستان جمالت نظر من

سلطان سراپرده تجریدم و باشد
از خاک کف پای تو تاجی بسر من

از کثرت امواج حوادث ز چه ترسم
پرورده شده دریم وحدت گهر من

جان موسی تن آمد و دل وادی ایمن
عشق آتش سوزنده و هستی شجر من

از بارقه عشق تو در مزرعه عقل
یکباره فرو سوخت همه خشک وتر من

عشق تو نهالیست کزان در چمن دل
شد معرفت ازهار و حقیقت ثمر من

حسن رخ تو گاینه وجه الهیست
روشن شد از آن نور علی در نظر من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.