هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر حالت مستی و شیفتگی شاعر به معشوق و عشق الهی است. شاعر از دین و کفر گذر کرده و خود را در عشق معشوق فانی می‌کند. او از فقر و بی‌سر و پایی به عنوان حالت مطلوب یاد می‌کند و معشوق را به عنوان نجات‌دهنده عشاق توصیف می‌کند. در پایان، شاعر به نور علی(ع) و یقین الهی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر، نیازمند درک و بلوغ فکری است که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک می‌باشد. همچنین اشاره به مفاهیم مذهبی مانند نور علی(ع) و یقین الهی، مخاطب را به تفکر وامیدارد.

شمارهٔ ۲۳۹

چنان مستم ز یار نازنینی
که از مستی ندانم کفر و دینی

من آن ساعت بریدم دست از جان
که دل بستم بمهر مه جبینی

سلیمان ار نیم از دولت عشق
جهانی باشدم زیر نگینی

خوشا آن ژنده پوش بیسر و پا
که دست افشاند از هر آستینی

مهی کش خوابگه سنجاب شاهیست
چه غم دارد ز خاکستر نشینی

بتی دارم که هر تاری ز زلفش
بود عشاق را حبل المتینی

نه جز یاد رخش دل را انیسی
نه جز کنج غمش جان را قرینی

دلی گر روشن از نور علی نیست
به فرمان حقش نبود یقینی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.