۱۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۸

خوشا عشق و نیاز نازنینی
نم اشکی و آه آتشینی

لب جوئی و طرف لاله زاری
می لعلی و یار مه جبینی

مگر زاهد از این زهد ریائی
چه حاصل شد ترا جز کبر و کینی

بسر بردم بسی با نازنینان
ندیدم جز تو یار نازنینی

سلیمان جهانست آنکه امروز
ز یاقوت لبت دارد نگینی

عیان چشم حقیقت بین کسیرا است
که دارد عینک عین الیقینی

دراین مزرع بجز نور علی کیست
که بخشد خرمنی بر خوشه چینی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.