هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از ساقی میخواهد تا با آوردن شراب، غمهای روزگار را از دل بزداید. او تمایل دارد تا مانند جمشید، جام را بیپرده در دست بگیرد و از قید و بندهای اجتماعی رها شود. شاعر به انتقاد از ریاکاری و تظاهر در جامعه میپردازد و بیان میکند که گاهی حتی قاضی و مفتی نیز در خلوت به مینوشی میپردازند. در نهایت، او به توحید و یکتاپرستی اشاره میکند و از شکستن بتهای درونی سخن میگوید.
رده سنی:
18+
متن شامل مفاهیمی مانند شرابنوشی و انتقاد از نهادهای اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، درک عمیقتر مفاهیم عرفانی و انتقادی آن نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۲
ساقی بیا در جام کن آنباده گلفام را
تا ریشه از دل برکنم خار غم ایام را
پنهان ز مردم تا بکی نوشم بزیر خرقه می
بی پرده خواهم تا چو جم در دست گیرم جام را
جز خاراند و هم بدل نگذاشت از شادی گل
آن به که آتش در زنم خاشاک ننگ و نامرا
جائیکه با طنبور و نی قاضی و مفتی خورده می
چون محتسب افتد بپی رندان دردآشام را
این سجده تو دمبدم سرگشته پیش هر صنم
توحید خواهی جز یکی بشکن همه اصنام را
چون نور بر آرام دل بودم دلارامی هوس
آخر دلارام آن شدم کز دل ببرد آرام را
تا ریشه از دل برکنم خار غم ایام را
پنهان ز مردم تا بکی نوشم بزیر خرقه می
بی پرده خواهم تا چو جم در دست گیرم جام را
جز خاراند و هم بدل نگذاشت از شادی گل
آن به که آتش در زنم خاشاک ننگ و نامرا
جائیکه با طنبور و نی قاضی و مفتی خورده می
چون محتسب افتد بپی رندان دردآشام را
این سجده تو دمبدم سرگشته پیش هر صنم
توحید خواهی جز یکی بشکن همه اصنام را
چون نور بر آرام دل بودم دلارامی هوس
آخر دلارام آن شدم کز دل ببرد آرام را
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.