۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷

منم که با مژه تر کنم گهر سوراخ
توئی که کرده ز تیر غمم جگر سوراخ

ز بسکه چشم ببام و درت نهادم شد
ز کاوش مژه ام جمله بام و در سوراخ

بیاکه ناوک آهم دل فلک هر شب
جدا ز ماه رخت کرده تا سحر سوراخ

تو رفتی و ز قفای تو هر قدم کردم
زمین خشک بخوناب چشم تر سوراخ

عجب مدار که نور از ضمیر چون خورشید
کند بناوک حسرت دل قمر سوراخ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.