هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف یک باغ در بهار می‌پردازد که پر از گل و بلبل است، اما با گذشت زمان، زیبایی آن از بین می‌رود و جای گل‌ها را خارها می‌گیرند. او از این تغییرات به عنوان نمادی از گذر زمان و ناپایداری دنیا یاد می‌کند و در پایان به این نتیجه می‌رسد که بهتر است از همه چیز دل بکند و به آرامش برسد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۷۶

یکی روز رفتم بگلگشت باغ
که از بلبل و گل بگیرم سراغ

بدیدم گرفته نهال گلی
بدستی صراحی بدستی ایاغ

صراحی ز غنچه ایاغش ز گل
وز ایندو هزاران شده تر دماغ

بخود گفتم این شاهدی بوده است
که دلها بسی کرد، چون لاله داغ

کنون شاخ و برگی دگربیش نیست
که گه بلبلش بشکند گاه زاغ

بهاران گلست و به دی خاربن
سحر هیزم مطبه و شب چراغ

چو حال همه عاقبت این بود
چه نور از همه به که گیرم فراغ
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.