هوش مصنوعی:
متن بالا درباره اهمیت مجاهده و تلاش در راه خداوند و تأمل در کارها برای رسیدن به رضای الهی است. نویسنده تأکید میکند که بدون دقت و تلاش، هیچ بهرهای از کارها حاصل نمیشود و در نهایت، همه چیز در روز مرگ آشکار میشود که بیثمر بوده است. همچنین، اشاره میکند که تلاش برای رضای خداوند مانند کاشتن بذری است که در آینده ثمر میدهد و در آخرت، پاداش آن را خواهیم دید. در پایان، صحنهای از گریه و ناله افراد حاضر در جلسه توصیف شده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق دینی و فلسفی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی عبارات ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد.
فصل ۴۳
وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا
گفتم: دهقان و کمانگر و بازرگان و هر پیشهوری که هست، چون متأمّل دقایق پیشهٔ خود نباشد و شب و روز در اندیشهٔ آن نباشند، ایشان را از آن کار بهره نباشد. چون کار این عالم سرسری نمیباید کردن که سرسری حاصل نمیشود، مسلمانی را نمیدانم که چنین کار پسمانده است که سرسری حاصل شود!|
آخر در آن کارهای دیگر میکوشی، اگر چه نانت نباشد. و خوشدل میباشی که من خود چنین دقایق در این پیشهٔ خود میدانم. عجب! اگر مجاهده در اسلام کنی، تو را در آن گشایشی ندهیم که تو خوشدل باشی؟ چندین مجاهده در این کارهای دیگر میکنی؛ اگر بهر توشهٔ راه آخرت کاری نمیکنی، همه به وقت مرگ پدید آید که بادی بوده است و هیچ حاصل ندارد، و تو چندین جان کنده در وی.
پس بیا تا غنیمت شمریم آن حالت را و آن دم را که از بهر رضای اللّه آریم، و همچون تخمی دانیم که در خاک اندازیم و در آن سعی میکنیم و هر ساعتی دل بر آن می نهیم تا روزی ببینیم که چه بر دارد.
پس درِ دلِ هرکسی که به آرزوی رضای اللّه باز شود، آرزوی او رسول خوشی عالم غیب است که او را آگه میکند از خوشیهای خویش، تا در آن عالم چون برود درِ آرزوها برای او بگشایند که آن را نه چشم کسی دیده باشد و نه بر دل کسی گذشته باشد.
ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر یوم تمور السماء مورا
رقعهٔ طبع تو را در خریطهٔ کالبد تو نهادهایم تا هر ساعتی خطوط خوشیهای عالم غیب ما میخوانی .
آنچ در لوح محفوظ ثبت کردهایم که چند عدد مهمان به جایی فرو خواهیم آوردن، از آنجای به عالمی دیگر نقلشان خواهیم کردن. آنگاه این سرایچه را ویران کنیم و سرایچهٔ دیگر بنا کنیم تا ایشان را در آنجا مهمانداری کنیم تا ایشان هم در آنجا قدر خود بدانند که به چه ارزند و شایستهٔ فروآوردِ کجااند، و بیادبی و باادبیِ خود بدانند. بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نفَْسِهِ بَصِیرَة .
در این میان نور الدین آه کرد و بگریست. آن یکی دیگر در روی افتاد میگریست، و دیگران گریه برداشتند و گریه بر من نیز افتاد که حال ما چه خواهد شد. و هم بر آن ختم کردیم
و اللّه اعلم.
گفتم: دهقان و کمانگر و بازرگان و هر پیشهوری که هست، چون متأمّل دقایق پیشهٔ خود نباشد و شب و روز در اندیشهٔ آن نباشند، ایشان را از آن کار بهره نباشد. چون کار این عالم سرسری نمیباید کردن که سرسری حاصل نمیشود، مسلمانی را نمیدانم که چنین کار پسمانده است که سرسری حاصل شود!|
آخر در آن کارهای دیگر میکوشی، اگر چه نانت نباشد. و خوشدل میباشی که من خود چنین دقایق در این پیشهٔ خود میدانم. عجب! اگر مجاهده در اسلام کنی، تو را در آن گشایشی ندهیم که تو خوشدل باشی؟ چندین مجاهده در این کارهای دیگر میکنی؛ اگر بهر توشهٔ راه آخرت کاری نمیکنی، همه به وقت مرگ پدید آید که بادی بوده است و هیچ حاصل ندارد، و تو چندین جان کنده در وی.
پس بیا تا غنیمت شمریم آن حالت را و آن دم را که از بهر رضای اللّه آریم، و همچون تخمی دانیم که در خاک اندازیم و در آن سعی میکنیم و هر ساعتی دل بر آن می نهیم تا روزی ببینیم که چه بر دارد.
پس درِ دلِ هرکسی که به آرزوی رضای اللّه باز شود، آرزوی او رسول خوشی عالم غیب است که او را آگه میکند از خوشیهای خویش، تا در آن عالم چون برود درِ آرزوها برای او بگشایند که آن را نه چشم کسی دیده باشد و نه بر دل کسی گذشته باشد.
ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر یوم تمور السماء مورا
رقعهٔ طبع تو را در خریطهٔ کالبد تو نهادهایم تا هر ساعتی خطوط خوشیهای عالم غیب ما میخوانی .
آنچ در لوح محفوظ ثبت کردهایم که چند عدد مهمان به جایی فرو خواهیم آوردن، از آنجای به عالمی دیگر نقلشان خواهیم کردن. آنگاه این سرایچه را ویران کنیم و سرایچهٔ دیگر بنا کنیم تا ایشان را در آنجا مهمانداری کنیم تا ایشان هم در آنجا قدر خود بدانند که به چه ارزند و شایستهٔ فروآوردِ کجااند، و بیادبی و باادبیِ خود بدانند. بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نفَْسِهِ بَصِیرَة .
در این میان نور الدین آه کرد و بگریست. آن یکی دیگر در روی افتاد میگریست، و دیگران گریه برداشتند و گریه بر من نیز افتاد که حال ما چه خواهد شد. و هم بر آن ختم کردیم
و اللّه اعلم.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فصل ۴۲
گوهر بعدی:فصل ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.