هوش مصنوعی: متن به نقل از مرحوم دکتر فیاض دربارهٔ آغاز قسمت موجود کتاب بیهقی و الحاقی بودن مطالب پیش از آن می‌پردازد. سپس دیباچهٔ کتاب را از چاپ ادیب پیشاوری نقل می‌کند که در آن ابوالفضل بیهقی به شرح رویدادهای پس از مرگ سلطان محمود غزنوی و به تخت نشستن پسرش امیر محمد توسط اطرافیان سلطان می‌پردازد. پس از بازگشت امیر مسعود از سفر، اطرافیان امیر محمد را در قلعه‌ای زندانی کرده و برای عذرخواهی نزد امیر مسعود می‌روند.
رده سنی: 16+ متن دارای محتوای تاریخی و ادبی است که ممکن است برای خوانندگان جوان پیچیده باشد. همچنین، درک کامل آن نیازمند آشنایی با زمینه‌های تاریخی و ادبیات کلاسیک فارسی است.

بخش ۱ - دیباچهٔ الحاقی

مرحوم دکتر فیاض در حاشیه یادآوری فرموده‌اند که «قسمت موجود کتاب بیهقی از همین جا آغاز می‌شود و آنچه در نسخه‌ها مقدم بر این عبارت دیده می‌شود همه الحاقی است ...» و در پایان کتاب در فصل ملحقات تاریخ بیهقی، دیباچهٔ کتاب را به نقل از چاپ مرحوم ادیب پیشاوری آورده‌اند و به نظر می‌رسد که ذکر آن در حاشیه برای آگاهی بیشتر برخی از خوانندگان و به دست آمدن سر رشته سخن سودمند می باشد.
«گویندهٔ این داستان ابوالفضل بیهقی دبیر از دیدار خویش چنین گوید که چون سلطان ماضی محمود بن سبکتگین غازی غزنوی رضی اللّه عنه در غزنی فرمان یافت و ودیعت جان شیرین را به جان آفرین تسلیم نمود، پسر بزرگ و ولیعهد وی امیر مسعود در سپاهان بود و به سوی همدان و بغداد حرکت می‌خواست کردن و از تخت ملک بسیار دور بود. بناء علی هذا، امنا و ارکان دولت محمودی از قبیل امیر علی قریب حاجب بزرگ و عضدالدوله امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین سبکتگین برادر سلطان که سپهسالار بود و امیر حسن وزیر مشهور به حسنک وزیر و بونصر مشکان صاحب دیوان رسالت و بوالقاسم کثیر صاحب دیوان عرض و بکتغدی سالار غلامان سرایی و ابوالنجم ایاز و علی دایه خویش سلطان این جمله با سایر فحول و سترکان بصواب دید یکدیگر دریافت وقت را پسر کهتر سلطان ماضی انار اللّه برهانه امیر ابو احمد محمد را از کوزکانان که به دارالملک نزدیک بود آورده به جای پدر بزرگوارش بر تخت سلطنت نشانیدند و حاجب بزرگ امیر علی قریب که وجیه‌ترین امنای دولت بود در پیش کار ایستاده کارهای دولتی را راندن گرفت. و چون امیر مسعود رحمه اللّه فسخ عزیمت بغداد کرده از سپاهان به ری و از ری به نشابور و از نشابور به هرات رسید باز امیر علی به همداستانی دیگر سترکان امیر محمد را در قلعهٔ کوهتیز تکیناباد موقوف نموده و به عذرخواهی آنچه از روی مصلحت رفته بود این عریضه نبشته به صحابت منگیتراک برادر حاجب بزرگ و بوبکر حصیری ندیم سلطان ماضی به درگاه سلطان شهریار مسعود رضی اللّه عنه انفاذ داشتند» ...
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:بخش ۲ - نامهٔ حشم تگیناباد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.