هوش مصنوعی: در این متن، لشکری از ترکان و چین به فرماندهی افراسیاب به ایران حمله می‌کند. نوذر، پادشاه ایران، با سپاهی به مقابله می‌آید. افراسیاب از مرگ سام نریمان و ضعف ایران خوشحال می‌شود و نامه‌ای به پشنگ می‌نویسد که در آن از پیروزی خود اطمینان دارد. او همچنین از نبود سام در جنگ ابراز خوشحالی می‌کند و تصمیم می‌گیرد از این فرصت برای انتقام از ایران استفاده کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل موضوعات پیچیده‌ای مانند جنگ، استراتژی نظامی و روابط سیاسی است که ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، زبان و سبک نوشتاری آن ممکن است برای نوجوانان و بزرگسالان جذاب‌تر باشد.

بخش ۳

چو دشت از گیا گشت چون پرنیان
ببستند گردان توران میان

سپاهی بیامد ز ترکان و چین
هم از گرزداران خاور زمین

که آن را میان و کرانه نبود
همان بخت نوذر جوانه نبود

چو لشکر به نزدیک جیحون رسید
خبر نزد پور فریدون رسید

سپاه جهاندار بیرون شدند
ز کاخ همایون به هامون شدند

به راه دهستان نهادند روی
سپهدارشان قارن رزم‌جوی

شهنشاه نوذر پس پشت اوی
جهانی سراسر پر از گفت و گوی

چو لشکر به پیش دهستان رسید
تو گفتی که خورشید شد ناپدید

سراپردهٔ نوذر شهریار
کشیدند بر دشت پیش حصار

خود اندر دهستان نیاراست جنگ
برین بر نیامد زمانی درنگ

که افراسیاب اندر ایران زمین
دو سالار کرد از بزرگان گزین

شماساس و دیگر خزروان گرد
ز لشکر سواران بدیشان سپرد

ز جنگ آوران مرد چون سی هزار
برفتند شایستهٔ کارزار

سوی زابلستان نهادند روی
ز کینه به دستان نهادند روی

خبر شد که سام نریمان بمرد
همی دخمه سازد ورا زال گرد

ازان سخت شادان شد افراسیاب
بدید آنکه بخت اندر آمد به خواب

بیامد چو پیش دهستان رسید
برابر سراپرده‌ای برکشید

سپه را که دانست کردن شمار
برو چارصد بار بشمر هزار

بجوشید گفتی همه ریگ و شخ
بیابان سراسر چو مور و ملخ

ابا شاه نوذر صد و چل هزار
همانا که بودند جنگی سوار

به لشکر نگه کرد افراسیاب
هیونی برافگند هنگام خواب

یکی نامه بنوشت سوی پشنگ
که جستیم نیکی و آمد به چنگ

همه لشکر نوذر ار بشکریم
شکارند و در زیر پی بسپریم

دگر سام رفت از در شهریار
همانا نیاید بدین کارزار

ستودان همی سازدش زال زر
ندارد همی جنگ را پای و پر

مرا بیم ازو بد به ایران زمین
چو او شد ز ایران بجوییم کین

همانا شماساس در نیمروز
نشستست با تاج گیتی فروز

به هنگام هر کار جستن نکوست
زدن رای با مرد هشیار و دوست

چو کاهل شود مرد هنگام کار
ازان پس نیابد چنان روزگار

هیون تکاور برآورد پر
بشد نزد سالار خورشید فر
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲
گوهر بعدی:بخش ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.