هوش مصنوعی: این متن به بررسی ناپایداری دنیا و بی‌ثباتی زندگی می‌پردازد. شاعر از بی‌فایده بودن تلاش‌های انسان در برابر سرنوشت و گذر زمان سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که دنیا مانند خانه‌ای است که انسان در آن اسیر است و نمی‌تواند از آن فرار کند. همچنین، به اهمیت علم و حکمت اشاره می‌کند و بیان می‌کند که تنها میراث ارزشمند، دانش و فضیلت است. شاعر از اهمیت سخن راست و نغز نیز سخن می‌گوید و آن را به عنوان ابزاری برای هدایت و روشنگری معرفی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۴

بسی کردم گه و بیگه نظاره
ندیدم کار دنیا را کناره

نیابد چشم سر هرچند کوشی
همی زین نیلگون چادر گذاره

همی خوانند و می‌رانند ما را
نیابد کس همی زین کار چاره

گر از این خانه بیرون رفت باید
ندارد سودشان خواهش نه زاره

مگر کایشان همی بیرون کشندت
از این هموار و بی‌در سخت باره

نه خواننده نه راننده نبینم
همی بینم ستاره چون نظاره

همانا سنگ مغناطیس گشته است
ز بهر جان ما هر یک ستاره

فلک روغن‌گری گشته است بر ما
به کار خویش در جلد و خیاره

ز ما اینجا همی کنجاره ماند
چو روغن گر گرفت از ما عصاره

تو را این خانه تن خانهٔ سپنج است
مزور هم مغربل چون کپاره

بباید رفتن، آخر چند باشی
چو متواری در این خانهٔ تواره؟

در این خانه چهارستت مخالف
کشیده هر یکی بر تو کناره

کهن گشتی و نو بودی بی‌شک
کهن گردد نو ار سنگ است خاره

به جان نوشو که چون نوگشت پرت
نه باک است ار کهن باشد غراره

تنت قارون شده است و جانت مفلس
یکی شاد و دگر تیمار خواره

بدین نیکو تن اندر جان زشتت
چو ریماب است در زرین غضاره

چو پیش عاقلان جانت پیاده است
نداری شرم از این رفتن سواره

دل درویش را گر هوشیاری
ز دانش طوق ساز از هوش یاره

به کشت بی گهی مانی که در تو
نبینم دانه جز کاه و سپاره

نیامد جز که فضل و علم و حکمت
به ما میراث از ابراهیم و ساره

چو شد پرنور جانت از علم شاید
اگر قدت نباشد چون مناره

سخن جوید، نجوید عاقل از تو
نه کفش دیم و نه دستار شاره

سخن باید که پیش آری خوش ایراک
سخن خوشتر بسی از پیش پاره

سخن چون راست باشد گرچه تلخ است
بود پر نفع و بر کردار یاره

به از نیکو سخن چیزی نیابی
که زی دانا بری بر رسم پاره

سخن حجت گزارد نغز و زیبا
که لفظ اوست منطق را گزاره

هزاران قول خوب و راست باریک
ازو یابند چون تار هزاره
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۳
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.