هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساس غربت و تنهایی در شهری بیگانه سخن میگوید. او از نادیده گرفته شدن توسط مردم و حتی نزدیکانش شکایت دارد و تنها کسی که به او توجه میکند، دشمنش است. شاعر از درد دل و رنجی که میکشد میگوید و از رباب به عنوان تنها همدم خود یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق احساسی و روانی مانند غربت، تنهایی و ناامیدی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است باعث ایجاد احساسات منفی شود.
شمارهٔ ۱۱۱
این شهرْ من غریبْمِه، تو غریبه سَوجنْ
شه د چشِ سوگَنْ که مرهْ نَسوجنْ
مردمْ دوستْ نواجنْ، دشمنو نره سوجن
ته دشمن نواجنّی و دوستْره سُوجنْ
ته واسِّرْ مجنْ دلْ درد وُ سینه روُجنْ
ته ورْ برْممْ، تَنْ کاهنْ، میونْ سُوجنْ
مرهْ ربابْ سونْ به هر آهنگ نواجن
دست زنّی مره، کنّی خشهْ واسِّرْ خنْ
شه د چشِ سوگَنْ که مرهْ نَسوجنْ
مردمْ دوستْ نواجنْ، دشمنو نره سوجن
ته دشمن نواجنّی و دوستْره سُوجنْ
ته واسِّرْ مجنْ دلْ درد وُ سینه روُجنْ
ته ورْ برْممْ، تَنْ کاهنْ، میونْ سُوجنْ
مرهْ ربابْ سونْ به هر آهنگ نواجن
دست زنّی مره، کنّی خشهْ واسِّرْ خنْ
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.