۳۷۵ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در مدح شمس الکفات احمد بن الحسن میمندی

گفتم: گلست، یا سمنست آن رخ و ذقن؟
گفتا:یکی شکفته گلست و یکی سمن

گفتم: در آن دو زلف شکن بیش یا گره؟
گفتا:یکی همه گره‌ست و یکی شکن

گفتم: چه چیز باشد زلفت در آن رخت؟
گفتا:یکی پرند سیاه و یکی پرن

گفتم: دو زلف تو چه فشانند بر دو رخ؟
گفتا: یکی به تنگ عبیر و یکی به من

گفتم: زمن چه بردند آن نرگس دو چشم؟
گفتا: یکی قرار تو برد و یکی وسن

گفتم: تن من و دل من چیست مر ترا؟
گفتا: یکی میان منست و یکی دهن

گفتم: بلای من همه زین دیده و دلست
گفتا: یکی از این دو بسوز و یکی بکن

گفتم: مرا دو بوسه فروش و بها بخواه؟
گفتا: یکی به جان بخر از من یکی به تن

گفتم: که جان طلب کنی از من به بوسه‌ای
گفتا: یکی همی ز تو باشد یکی ز من

گفتم: دو چیز چیست ز روی تو خوبتر
گفتا: یکی سخاوت صاحب یکی سخن

گفتم: که نام صاحب و نام پدرش چست
گفتا: یکی خجسته پی احمد یکی حسن

گفتم: رضا و خدمت صاحب چه کم کند
گفتا: یکی نیاز ولی و یکی محن

گفتم: دو دست خواجه چه چیزست جودرا
گفتا: یکی خجسته مکان و یکی وطن

گفتم: دو گونه طوق به هر گردن افکند
گفتا: یکی ز شکر فکند و یکی ز من

گفتم: دلش چه دارد و عقلش چه پرورد
گفتا: یکی مودت دین و یکی سنن

گفتم: چه پیشه دارد مهر و هوای او
گفتا: یکی ملال زداید یکی حزن

گفتم: چه چیز یابد ازو ناصح و عدو
گفتا: یکی نوازش و خلعت یکی کفن

گفتم: موافقان را مهر و هواش چیست
گفتا: یکی سلیح تمام و یکی مجن

گفتم: که گر دو تیر گشاید سوی چگل
گفتا: یکی چگل بستاند یکی ختن

گفتم: که گر دو نامه فرستد سوی عمان
گفتا: یکی عمان بستاند یکی عدن

گفتم: چه باد حاسد او وان دگر چه باد
گفتا: یکی به مادر غمگین یکی به زن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی وزیر
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در مدح خواجه ابو سهل دبیر وزیر امیر یوسف
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.