۳۸۰ بار خوانده شده
ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی
در شرط ما نبود که با من تو این کنی
دل پیش من نهادی و بفریفتی مرا
آگه نبودهام که همی دانه افکنی
پنداشتم همی که دل از دوستی دهی
بر تو گمان که برد که تو دشمن منی
دل دادن تو از پی آن بود تا مرا
اندر فریبی و دلم از جای برکنی
کشتی مرا به دوستی و کس نکشته بود
زین زارتر کسی را هرگز به دشمنی
بستی به مهر با دل من چند بار عهد
از تو نمیسزد که کنون عهد بشکنی
با تو رهیت را چو به دل ایمنی نبود
زین پس به جان چگونه بود بر تو ایمنی
خرمن ز مرغ گرسنه خالی کجا بود
ما مرغکان گرسنهایم و تو خرمنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در شرط ما نبود که با من تو این کنی
دل پیش من نهادی و بفریفتی مرا
آگه نبودهام که همی دانه افکنی
پنداشتم همی که دل از دوستی دهی
بر تو گمان که برد که تو دشمن منی
دل دادن تو از پی آن بود تا مرا
اندر فریبی و دلم از جای برکنی
کشتی مرا به دوستی و کس نکشته بود
زین زارتر کسی را هرگز به دشمنی
بستی به مهر با دل من چند بار عهد
از تو نمیسزد که کنون عهد بشکنی
با تو رهیت را چو به دل ایمنی نبود
زین پس به جان چگونه بود بر تو ایمنی
خرمن ز مرغ گرسنه خالی کجا بود
ما مرغکان گرسنهایم و تو خرمنی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.