هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناراحتی و ناامیدی خود از عشق نافرجام و بیوفایی معشوق سخن میگوید. او از این که دلش را به کسی داده که به او وفا نکرده و حتی قصد نابودی او را داشته، شکایت میکند. شاعر از این که معشوق به جای دوستی، دشمنی پیشه کرده و دلش را ربوده، ابراز تأسف میکند و از این وضعیت ناراحت است.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند عشق نافرجام و بیوفایی نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
قطعه شمارهٔ ۴
ای جهانی ز تو به آزادی
بر من از تو چراست بیدادی
دل من دادی و نبود مرا
از دل بیوفای تو شادی
دل دهان دل به دوستی دادند
تو مرا دل به دشمنی دادی
قصد کردی به دل ربودن من
بر هلاک دلم بر استادی
تا دلم نستدی نیاسودی
چون توان کرد از تو آزادی
دل ببردی و جان شد از پس دل
ای تن اندر چه محنت افتادی
بر دل دوستان فرامشتی
بر دل دشمنان همه یادی
بر من از تو چراست بیدادی
دل من دادی و نبود مرا
از دل بیوفای تو شادی
دل دهان دل به دوستی دادند
تو مرا دل به دشمنی دادی
قصد کردی به دل ربودن من
بر هلاک دلم بر استادی
تا دلم نستدی نیاسودی
چون توان کرد از تو آزادی
دل ببردی و جان شد از پس دل
ای تن اندر چه محنت افتادی
بر دل دوستان فرامشتی
بر دل دشمنان همه یادی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.