هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی، عشق و سوز عاشقی را به تصویر می‌کشد. شاعر از درد هجران و عشق نافرجام سخن می‌گوید و تأثیرات عمیق این عشق بر دل و جان عاشق را بیان می‌کند. او از امیدهای بربادرفته و رنج‌های ناشی از عشق سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که عشق چگونه می‌تواند زندگی را دگرگون کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۱

ای آتش سودای تو خون کرده جگرها
بر باد شده در سر سودای تو سرها

در گلشن امید به شاخ شجر من
گلها نشکفتند و برآمد نه ثمرها

ای در سر عشاق ز شور تو شغب‌ها
وی در دل زهاد ز سوز تو اثرها

آلوده به خونابهٔ هجر تو روان‌ها
پالوده ز اندیشهٔ وصل تو جگرها

وی مهرهٔ امید مرا زخم زمانه
در ششدر عشق تو فرو بسته گذرها

کردم خطر و بر سر کوی تو گذشتم
بسیار کند عاشق ازین گونه خطرها

خاقانی از آنگه که خبر یافت ز عشقت
از بیخبری او به جهان رفت خبرها
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.