هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دلسوزی معشوق و رفتار ناخوشایندش شکایت می‌کند و از دل‌سوختگی و رنج‌های عشق می‌نالد. همچنین، شاعر به ارزش عشق و معشوق اشاره می‌کند و از بیم رقیب و گمان‌های نادرست می‌گوید. در نهایت، او امیدوار است که دلش به مهر و محبت بازگردد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج‌های عشق و شکایت از معشوق ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲

طبع تو دمساز نیست عاشق دلسوز را
خوی تو یاری‌گر است یار بدآموز را

دستخوش تو منم دست جفا برگشای
بر دل من برگمار تیر جگردوز را

از پی آن را که شب پردهٔ راز من است
خواهم کز دود دل پرده کنم روز را

لیک ز بیم رقیب وز پی نفی گمان
راه برون بسته‌ام آه درون سوز را

دل چه شناسد که چیست قیمت سودای تو
قدر تو چه داند صدف در شب‌افروز را

گر اثر روی تو سوی گلستان رسد
باد صبا رد کند تحفهٔ نوروز را

تا دل خاقانی است از تو همی نگذرد
بو که درآرد به مهر آن دل کین توز را
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.