هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناپایداری دنیا و نبود آرامش و وفاداری در آن سخن می‌گوید. او از غم و اندوهی که بر زندگی‌اش سایه افکنده و نبود شادی و خوشدلی در جهان ابراز ناراحتی می‌کند. شاعر با اشاره به گذرا بودن زندگی و از بین رفتن گوهر عمر، احساس تنهایی و وحشت از هر آنچه در اطرافش است را بیان می‌دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعات مطرح‌شده مانند ناپایداری دنیا و اندوه، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴

کار گیتی را نوائی مانده نیست
روز راحت را بقایی مانده نیست

زان بهار عافیت کایام داشت
یادگار اکنون گیایی مانده نیست

وحشتی دارم تمام از هرکه هست
روشنم شد کشنایی مانده نیست

دل ازین و آن گریزان می‌شود
زانکه داند با وفایی مانده نیست

زنگ انده گوهر عمرم بخورد
چون کنم کانده زدایی مانده نیست

کوه آهن شد غمم وز بخت من
در جهان آهن ربایی مانده نیست

با عنا می‌ساز خاقانی از آنک
خوش دلی امروز جایی مانده نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.