هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و عذاب ناشی از آن سخن می‌گوید. او از غمزه‌های معشوق که مانند شمشیر قضا عمل می‌کند، بیم دارد و از خشم و عتاب معشوق شکایت می‌کند. شاعر از وفاداری خود به معشوق و عشق بی‌پایانش می‌گوید و از اینکه همه شهر از رابطه‌شان سخن می‌گویند، آگاه است. در نهایت، او از معشوق می‌خواهد که اگر خطایی از او سر زده، عذرش را بپذیرد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴

طره مفشان که غرامت بر ماست
طیره منشین که قیامت برخاست

غمزه بر کشتن من تیز مکن
کان نه غمزه است که شمشیر قضاست

بس که از خصم توام بیم سر است
بر سر این همه خشم تو چراست

گر عتابی ز سر ناز برفت
مرو از جای که صحبت برجاست

گفت بیهوده بر انگشت مپیچ
بر کسی کو به تو انگشت نماست

هیچ بد در تو نگفتم بالله
خود خیال تو بر این گفته گواست

این قدر گفتم کان روی چو گل
بستهٔ دیدهٔ هر خس نه رواست

من همانم تو همان باش به مهر
که همه شهر حدیث تو و ماست

بنده خاقانی اگر کرد گناه
عذر آن کرده به جان خواهد خواست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.