هوش مصنوعی: شاعر از باد صبح می‌خواهد که پیام او را به شخصی خاص برساند و از او می‌خواهد که این پیام را مخفی نگه دارد. او به باد صبا اعتماد ندارد و ترجیح می‌دهد که پیامش توسط باد صبح فرستاده شود. شاعر همچنین از دردها و رنج‌های خود سخن می‌گوید و از باد می‌خواهد که این دردها را به عنوان دارو برای درمان ببرد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۴

ای باد صبح بین که کجا می‌فرستمت
نزدیک آفتاب وفا می‌فرستمت

این سر به مهر نامه بدان مهربان رسان
کس را خبر مکن که کجا می‌فرستمت

تو پرتو صفائی از آن، بارگاه انس
هم سوی بارگاه صفا می‌فرستمت

باد صبا دروغ زن است و تو راست گوی
آنجا برغم باد صبا می‌فرستمت

زرین قبا زره زن از ابر سحرگهی
کانجا چو پیک بسته قبا می‌فرستمت

دست هوا به رشتهٔ جانم گره زده است
نزد گره گشای هوا می‌فرستمت

جان یک نفس درنگ ندارد گذشتنی است
ورنه بدین شتاب چرا می‌فرستمت؟

این دردها که بر دل خاقانی آمده است
یک یک نگر که بهر دوا می‌فرستمت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.