هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بی‌توجهی معشوق رنج می‌برد. شاعر از بی‌وفایی و بی‌خبری معشوق شکایت می‌کند و از این که تلاش‌هایش برای جلب توجه و محبت او بی‌ثمر مانده است، اظهار ناراحتی می‌کند. او از این که معشوق او را رها کرده و به او توجهی نکرده است، احساس ناامیدی و اندوه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای نوجوانان چالش‌برانگیز باشد. بنابراین، این متن برای افراد بالای 16 سال که توانایی درک و تحلیل مفاهیم پیچیده‌تر را دارند، مناسب است.

غزل شمارهٔ ۴۶

دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت

ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت

گفتا جفا نجویم زین خود گذر نکرد
گفتا وفا نمایم زان خود اثر نداشت

وصلش ز دست رفت که کیسه وفا نکرد
زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت

گفتند خرم است شبستان وصل او
رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت

گفتم که بر پرم سوی بام سرای او
چه سود مرغ همت من بال و پر نداشت

خاقانی ارچه نرد وفا باخت با غمش
در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.