هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق و اندوه سخن می‌گوید. شاعر از دل‌شکستگی و رنج‌های عشق می‌گوید و اینکه چگونه عشق باعث شده تا او از خود فاصله بگیرد و در اندوه فرو رود. او از سنگینی دل و عشق یار سخن می‌گوید و اینکه چگونه عشق او را به سمت نابودی کشانده است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات دل‌شکستگی و اندوه نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۸۴

بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت
ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت

نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود
بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت

دروغ است آن کجا گویند کز سنگ
فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت

دل یار است سنگین پس چه معنی
که عشق او عقیق از چشم من ساخت

من از دل آن زمانی دست شستم
که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت

کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک
هلاک خویشتن از خویشتن ساخت

به کرم پیله می‌ماند دل من
که خود را هم به دست خود کفن ساخت

ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل
نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.