هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عشق و وفاداری بی‌حد خود را به معشوق بیان می‌کند. او اعلام می‌کند که هیچ کس جز معشوق در دل و چشم او جای ندارد و حاضر است برای رسیدن به وصال معشوق هر خطری را بپذیرد. همچنین، او از دوری و سختی راه شکایت می‌کند اما عشقش را بی‌نهایت و پایدار می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۷

حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد
یا جز غم عشق تو در دل هوسی باشد

کس چون تو نشان ندهد در کل جهان لیکن
چون این دل هر جائی هر جای بسی باشد

بر پای تو سر دارم گر سر خطری دارد
وصل تو به دست آرم گر دسترسی باشد

از خاک سر کویت خالی نشوم یک شب
گر بر سر هر سنگی حالی عسسی باشد

ز آنجا که توئی تا من صد ساله ره است الحق
ز اینجا که منم تا تو منزل نفسی باشد

از زحمت خاقانی مازار که بد نبود
گر خوان وصالت را چون او مگسی باشد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.