هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی بیانگر عشق و عاشقی است که در آن شاعر از درد فراق و عشق به معشوق سخن می‌گوید. او از تأثیرات عمیق عشق بر روح و جان خود می‌گوید و اینکه عشق او به معشوق باعث شده تا آرامش و عافیت از او دور شود. شاعر همچنین به ارزش و اهمیت عشق و وصال معشوق اشاره می‌کند و بیان می‌کند که حتی اگر این وصال با سختی و خطر همراه باشد، باز هم راضی است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۰

عقل ز دست غمت دست به سر می‌رود
بر سر کوی تو باد هم به خطر می‌رود

در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در
عافیت از راه بم زود بدر می‌رود

از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
راضیم ار زین قدر بیع به سر می‌رود

گرچه من اینجا حدیث از سر جان می‌کنم
نزد تو آنجا سخن از سر و زر می‌رود

جان من از خشک و تر رفته چو سیم است لیک
شعر به وصف توام چون زر تر می‌رود

نیستی آگه ز حال کز صف عشاق تو
حال چو خاقانیی زیر و زبر می‌رود
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.