هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعات عشق، رازداری، و ناشناخته ماندن در زندگی اشاره دارد. شاعر از ارزش ناشناخته ماندن و پنهان ماندن از دید دیگران سخن می‌گوید و عشق را به عنوان نیرویی توصیف می‌کند که باید آزاد و رها باشد. همچنین، به مفاهیمی مانند درد، بلای عشق، و ناشناخته ماندن در برابر طبیعت و جهان اشاره می‌شود.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناشناخته ماندن نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۱۵۴

دلبر آن به که کسش نشناسد
نوبر آن به که خسش نشناسد

ماه سی روزه به از چارده شب
که نه سگ نه عسسش نشناسد

مست به عاشق و پوشیده چنانک
کس خمار هوسش نشناسد

دل هم از درد به جانی به از آنک
هر طبیبی مجسش نشناسد

بخ‌بخ آن بختی سرمست که کس
های و هوی جرسش نشناسد

کو سواری که شود کشتهٔ عشق
عقل داغ فرسش نشناسد

عاشق از روی شناسی به بلاست
خرم آن کس که کسش نشناسد

عشق را مرغ هوائی باید
کاین هوا گون قفسش نشناسد

استخوانی طلبد جان همای
که به صحرا مگسش نشناسد

آسمان هرچه بزاید بکشد
زانکه فریاد رسش نشناسد

روستم بین که به خون ریز پسر
کند آهنگ و پسش نشناسد

خوش نفس دارد خاقانی لیک
چرخ، قدر نفسش نشناسد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.