۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۳

بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر
در همه عالم توئی از همه بدخوی‌تر

گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده
تا به جهان کس شنید از تو جفاجوی تر

هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هرکه به نزدیک تر از تو سیه روی تر

گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بی‌وفا
لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبوی‌تر

بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
نیست مرا ز آب چشم هیچ گنه‌شوی‌تر

تا دل من سوی توست بارگه صبر من
هست به کوی عدم بلکه از آنسوی‌تر

در صف عشاق تو کمتر خاقانی است
لیک به وصف تو در، اوست سخنگوی‌تر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.