هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد و رنجی که در این عشق متحمل شده و از شکست‌های عاطفی خود می‌گوید. شاعر همچنین به توصیف حالات روحی خود مانند مستی و بی‌خویشی در عشق پرداخته و از تأثیرات این عشق بر زندگی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکست عاطفی و درد عشق نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۳۶

این خود چه صورت است که من پای‌بست اویم
وین خود چه آفت است که من زیر دست اویم

او زلف را بر غمم، دایم شکسته دارد
من دل شکسته زانم کاندر شکست اویم

هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات
نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم

یک شب وصال داد مرا قاصد خیال
با آن بلند سرو که چون سایه پست اویم

مانا که صبح صادق غماز بود اگر نه
این فتنه از که خاست که من هم نشست اویم

آوازه شد به شهری و آگاه گشت شاهی
کو عشق‌دان من شد من بت‌پرست اویم

خاقانیم که مرگم از زندگی است خوش‌تر
تا چون که نیست گردم داند که هست اویم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.