هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق خود سخن می‌گوید. او با توصیف حالات مختلف خود مانند گریه، خنده، و شب‌زنده‌داری، عشق عمیق و وابستگی خود را به معشوق بیان می‌کند. شاعر معشوق را سلطان جمال می‌خواند و خود را بنده‌ای در پیشگاه او می‌داند. او از حسرت و شرمندگی خود در برابر عشق معشوق سخن می‌گوید و امیدوار است که در آینده مورد لطف و عنایت معشوق قرار گیرد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده در شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۶۴

تا من پی آن زلف سرافکنده همی دارم
چون شمع گهی گریه و گه خنده همی دارم

گه لوح وصالش را سربسته همی خوانم
گه پاس خیالش را شب زنده همی دارم

سلطان جمال است او من بر در ایوانش
تن خاک همی سازم جان بنده همی دارم

تا کرد مرا بسته بادام دو چشم او
چون پسته دل از حسرت آکنده همی دارم

جان تحفهٔ او کردم هم نیست سزای او
زین روی سر از خجلت افکنده همی دارم

بر حال گذشتهٔ ما هرگز نکنی حسرت
امید به الطافش آینده همی دارم

از مصحف عشق او فال دل خاقانی
گر خود به هلاک آید فرخنده همی دارم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.