هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از صبح، باد، خورشید و خیال دوست میخواهد که او را از حال و هوای معشوق آگاه کنند و راهی به سوی او نشان دهند. او از عشق و دلدادگی سخن میگوید و آرزو میکند که داستان عشقش کوتاه شود.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، زبان شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۲۷۶
ای صبح مرا حدیث آن مه کن
ای باد، مرا ز زلفش آگه کن
ای قرصهٔ آفتاب پیش من
بگشای زبان، قصد آن مه کن
ای خیل خیال دوست هر ساعت
از سبزهٔ جان مرا چراگه کن
ای لاف زده ز عشق و دل داده
جان هم بده و به کوی او ره کن
ای خاقانی دراز شد قصه
جان خواهد یار قصه کوته کن
ای باد، مرا ز زلفش آگه کن
ای قرصهٔ آفتاب پیش من
بگشای زبان، قصد آن مه کن
ای خیل خیال دوست هر ساعت
از سبزهٔ جان مرا چراگه کن
ای لاف زده ز عشق و دل داده
جان هم بده و به کوی او ره کن
ای خاقانی دراز شد قصه
جان خواهد یار قصه کوته کن
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.