هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و جدایی می‌گوید. او احساس می‌کند که از درون می‌سوزد و غم و اندوه او را فرا گرفته است. عشق او را به بازارها کشانده، اما این عشق برای او آرامش به ارمغان نیاورده است. او از اشک‌هایش می‌گوید که مانند لعل هستند، اما دلش از محنت‌ها آرام نمی‌گیرد. شاعر از خیال یارش یاد می‌کند و می‌گوید که بدون او هیچ چیز برایش گشوده نمی‌شود. او از بیماری و ناتوانی خود می‌گوید و این که عمرش به سرعت در حال گذر است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۵

سوختم چون بوی برناید ز من
وآتش غم روی ننماید ز من

من ز عشق آراستم بازارها
عشق بازاری نیاراید ز من

تا نیارم زر رخ از لعل اشک
دل ز محنت‌ها نیاساید ز من

ای خیال یار در خورد آمدی
بی‌تو دانی هیچ نگشاید ز من

گر نگیرم دربرت عذر است از آنک
بوی بیماری همی آید ز من

دست بر سر زانم از دست اجل
تا کلاه عمر نرباید ز من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.