۳۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۰

غم بنیاد آب و گل چه خوری
دم گردون مستحل چه خوری

افسر عقل بایدت بر سر
از سر آز خون دل چه خوری

روی صافیت باید آینه‌وار
همچون دندان شانه گل چه خوری

سایه پرورد شد دل تو چو گل
غم پروردهٔ چگل چه خوری

قطره‌ای خون نماند در رگ عمر
نشتر غمزهٔ قزل چه خوری

معتدل نیست آب و خاک تنت
انده قد معتدل چه خوری

جام جم خاص توست خاقانی
دردی دهر دل گسل چه خوری

دم نوشین عیسوی داری
زهر زراق مفتعل چه خوری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.