هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عهدشکنی و جفای معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که با وجود عشق و وفاداری خود، معشوق به او وفا نکرده و باعث رنجش او شده است. شاعر از درد هجران و بی‌وفایی معشوق می‌نالد و اظهار می‌دارد که این جفاها برای او عجیب نیست، زیرا معشوق از ابتدا چنین بوده است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۲۸

کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی

راندی به گوش اول صد فصل دل‌فریبم
و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی

آن لابه‌های گرمت ز اول بسوخت جانم
زیرا که همچو آتش، یک‌سر همه زبانی

از تو وفا نخیزد، دانی که نیک دانم
وز من جفا نیاید، دانم که نیک دانی

از خون من فرستی هردم نوالهٔ هجر
یک ره به خوان وصلم ناکرده میهمانی

هستم بر آنکه خود را بی‌تو ز خود برآرم
هرچند می‌سگالم تو نیز هم برآنی

خاقانی این جفاها از تو عجب ندارد
کاخر نه در جهانی، پروردهٔ جهانی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.