هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و جذابیت معشوق سخن می‌گوید. معشوق با رفتارها و حرکات خود، شاعر را مجذوب و مضطرب می‌کند. شاعر از زیبایی و فتنه‌انگیزی معشوق می‌گوید و از رنجی که از عشق او می‌کشد، شکایت می‌کند. در نهایت، شاعر نگران است که معشوق جان او را نیز بگیرد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عشقی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۷۸

هر روز به هر دستی رنگی دگر آمیزی
هر لحظه به هر چشمی شور دگر انگیزی

صد بزم بیارایی هر جا که تو بنشینی
صد شهر بیاشوبی هرجا که تو برخیزی

چون مار کنی زلفین وز پرده برون آیی
ناگه بزنی زخمی چون کژدم و بگریزی

فتنه کنیم بر خود پنهان شوی از چشمم
چون فتنه برانگیزی از فتنه چه پرهیزی

مژگان تو خونم را چون آب همی ریزد
تو بر سر من محنت چون خاک همی بیزی

خون ریخته می‌بینی گوئی که نه خون توست
از غمزه بپرس آخر کاین خون که می‌ریزی

بردی دل خاقانی در زلف نهان کردی
ترسم ببری جانش در طره در آویزی
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.