۳۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱ - قصیده

خوی فلک بین که چه ناپاک شد
طبع جهان بین که چه غمناک شد

آخر گیتی است نشانی بدانک
دفتر دل‌ها ز وفا پاک شد

سینهٔ ما کورهٔ آهنگر است
تا که جهان افعی ضحاک شد

گر برسد دست، جهان را بخور
زان مکن اندیشه که ناپاک شد

افعی اگرچه سر زهر گشت
خوردن افعی همه تریاک شد

رخصت این حال ز خاقانی است
کو به سخن بر سر افلاک شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰ - در رثاء امام محمد بن یحیی و حادثهٔ حبس سنجر در فتنهٔ غز
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲ - در رثاء زوجهٔ خود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.